در مباحث مربوط به عاشورا، سه بحث عمده وجود دارد؛ يكى بحث علل و انگيزههاى قيام امام حسين عليهالسّلام است، كه چرا امام حسين قيام كرد؛ يعنى تحليل دينى و علمى و سياسى اين قيام.بحث دوم، بحث درسهاى عاشوراست كه يك بحث زنده و جاودانه و هميشگى است و مخصوص زمان معيّنى نيست. درس عاشورا، درس فداكارى و ديندارى و شجاعت و مواسات و درس قيام للَّه و درس محبّت و عشق است. يكى از درسهاى عاشورا، همين انقلاب عظيم و كبيرى است كه شما ملت ايران پشت سر حسين زمان و فرزند ابىعبداللَّه الحسين عليهالسّلام انجام داديد. خود اين، يكى از درسهاى عاشورا بود. بحث سوم، دربارهى عبرتهاى عاشوراست كه چند سال قبل از اين، ما اين مسأله را مطرح كرديم كه عاشورا غير از درسها، عبرتهايى هم دارد. بحث عبرتهاىعاشورا مخصوص زمانى است كه اسلام حاكميت داشته باشد. حداقل اين است كه بگوييم عمدهاين بحث، مخصوص به اين زمان است؛ يعنى زمان ما و كشور ما، كه عبرت بگيريم. امام خمينىِ عزيز بزرگ ما، افتخار بزرگش اين بود كه يك امّت بتواند عامل به سخن آن پيامبر باشد. شخصيت انسانهاى غير پيامبر و غير معصوم، مگر با آن شخصيت عظيم قابل مقايسه است؟ او، آن جامعه را به وجود آورد و آن سرانجام دنبالش آمد. آيا هر جامعه اسلامى، همين عاقبت را دارد؟ اگر عبرت بگيرند، نه؛ اگر عبرت نگيرند، بله. عبرتهاى عاشورا اينجاست. اوّلاً حادثه را بايد فهميد كه چقدر بزرگ است، تا دنبال عللش بگرديم. كسى نگويد كه حادثه عاشورا، بالاخره كشتارى بود و چند نفر را كشتند. همانطور كه همه ما در زيارت عاشورا مىخوانيم: «لقد عظمت الرّزيّه و جلّت و عظمت المصيبة»(5)، مصيبت، خيلى بزرگ است. رزيّه، يعنى حادثه بسيار بزرگ. اين حادثه، خيلى عظيم است. فاجعه، خيلى تكان دهنده و بىنظير است. «و انا من حسين»؛ يعنى دين پيامبر، زنده شده حسينبنعلى است. آن روى قضيه، اين بود؛ اين روى سكه، حادثه عظيم و حماسه پُرشور و ماجراى عاشقانه عاشوراست كه واقعاً جز با منطق عشق و با چشم عاشقانه، نمىشود قضاياى كربلا را فهميد. بايد با چشم عاشقانه نگاه كرد تا فهميد حسينبنعلى در اين تقريباً يك شب و نصف روز، يا حدود يك شبانهروز - از عصر تاسوعا تا عصر عاشورا - چه كرده و چه عظمتى آفريده است! لذاست كه در دنيا باقى مانده و تا ابد هم خواهد ماند. خيلى تلاش كردند كه حادثه عاشورا را به فراموشى بسپارند؛ اما نتوانستند. يكى از خصوصيّات عاطفى دنياى اسلام همين است؛ اشكريختن در حوادث و پديدههاى عاطفى. شما در قضايا زياد مىبينيد كه حضرت گريه كرد. اين گريه، گريه جزع نيست؛ اين همان شدّت عاطفه است؛ چون اسلام اين عاطفه را در فرد رشد مىدهد. حضرت بنا كرد به گريهكردن. بعد اين جمله را فرمود كه همه شنيدهايد: «اللّهم اشهد»؛ خدايا خودت گواه باش. «فقد برز اليهم غلام»؛ جوانى به سمت اينها براى جنگ رفته است كه «اشبه النّاس خُلقاً و خَلقاً و منطقاً برسولك».اينها منظرههاى عجيبِ اين ماجراى عظيم است. و امروز هم كه روز جناب زينب كبرى سلاماللَّهعليهاست. آن بزرگوار هم ماجراهاى عجيبى دارد. حضرت زينب، آن كسى است كه از لحظه شهادت امام حسين، اين بار امانت را بر دوش گرفت و شجاعانه و با كمال اقتدار؛ آنچنان كه شايسته دختر اميرالمؤمنين است، در اين راه حركت كرد. اينها توانستند اسلام را جاودانه كنند و دين مردم را حفظ نمايند. ماجراى امام حسين، نجاتبخشىِ يك ملت نبود، نجاتبخشىِ يك امّت نبود؛ نجاتبخشى يك تاريخ بود. امام حسين، خواهرش زينب و اصحاب و دوستانش، با اين حركت، تاريخ را نجات دادند
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: